مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
شاعر : محمد زوار
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن
قالب شعر : چهارپاره
خلق و خـویت پـیـمـبری بوده قـلـمـت کـار حــیــدری کـرده
از مـقــام فُـضـَیـل۱ فـهـمـیـدم منـبـرت شیـعـهپـروری کـرده
مـرجــع و مـقــتـدای دنـیـایـی ای امــــام تــمـــام دورانهـــا
ریـزهخـوار کـلام پُـر فـیضت سِـیـلـی از جـابـربنحـیانها ۲
ای کـه بـا هـر روایـت نـابـت مثل خـورشیـد میدرخـشیـدی
با کـلامـی فـصـیـح بر شیـعـه آبـرویـی عــظــیـم بـخـشـیـدی
عـلــمـا در مـنــاظــره بــا تـو همه انگـشت بر دهـان مانـدند
فـــقــهــای مــذاهــب دیــگــر در کلاس تو درس میخواندند۳
بــا اشـــاره تــمــام مـــردم را در همان لحـظه بنده میکردی
مات و مبهـوت کـار تو بـودند تا که یک مرده زنده میکردی۴
همچـو دریای رحـمـتی بودی که دل از هر کـویر میبـردی
ظاهراً مثل مرتـضی هر شب نـان بـرای فـقـیـر میبـردی۵
روضهخوان حسین بودی، ای بـانـی روضـههـای عــاشـورا
هر کـجـا فـرصتـی مهـیـا شـد گـریـه کـردی برای عـاشـورا
هر کـجـا فـرصتـی مـهـیـا شد مـثـل ابـری بـه نـالـه افـتـادی
یــاد گـهـوارۀ عــلـی اصـغــر یـاد طـفـل سـه سـالـه افـتــادی
هر زمان شیرخواره میدیدی یـاد طـفـل ربــاب مـیکــردی
نـاگـهـان بین روضه آقـا جـان یـاد بــزم شــراب مـیکــردی
آخـرش هـم شـبـیـه عـاشــورا روضههای تو هم رقم خوردند
بــیعــبـا و بــدون عــمّــامــه پا بـرهـنـه کجـا تو را بـردند؟
هـر کـجـا رفــتـهای ولـی آقــا معـجری از سری کـشیده نشد
جای شکرش هنوز باقی هست سـری از پیکـری بُـریـده نـشد
من بـمـیـرم بـرای مـظـلـومـی که سر از پیکـرش جدا کردند
بـیحــیـا هـا ســر امــامــم را جـلـوی مــادرش جـدا کـردنـد
من بـمـیـرم بـرای جـسمی که تـه گـودال زیـر و رو کـردنـد
پیش چشمان خواهـرش زینب نـیـزه را در گـلـو فـرو کردند
|